حسرت و زاری گه بیماریست وقت بیماری همه بیداریست آن زمان که میشوی بیمار تو میکنی از جرم استغفار تو مینماید بر تو زشتی گنه میکنی نیت که باز آیم به ره عهد و پیمان میکنی که بعد ازین جز که طاعت نبودم کاری گزین پس یقینگشت این که بیماری ترا میببخشد هوش و بیداری ترا پس بدان این اصل را ای اصلجو هر که را دردست او بردست بو هر که او بیدارتر پر دردتر هر که او آگاه تر رخ زردتر ما نبودیم و تقاضامان نبود
میکنی ,تو ,ترا ,پس ,بیماری ,اصل ,هر که ,که او ,پس بدان ,بیداری ترا ,بدان این
درباره این سایت